خانواده و نوجوان
سید احمد ضیا  (نوری) سید احمد ضیا (نوری)

کتنبرگ، سویدن   _  جنوری  2010

پیشگفتار

داریم خانواده هایکه با مشکلات بسیار بحرانی و حاد در برخورد با سن بلوغ و دروه پر آشوب نوجوانی فرزندانشان قرار دارند ، مخصوصا در این سرزمین (سویدن)  در کشوریکه هنوز با فرهنگ اش نا آشنا و با مرد مش بیگانه هستیم.

عده ای زیادی پدران و مادران از چگونگی مسوولیت خود و متباقی اعضای خانواده در زمان و ایام طوفانی و ناهنجار نوجوانان شان سر در گم و گیچ مانده اند ، نمیدانند چگونه میتوان قهر و خشم نوجوانان شانرا که قصدا و یا عمدا به آن مرتکب میشوند بدون درد سر فرو بنشانند ، حل و فصل نمایند و راه های فایق آمدن به مشکلات روانی نوجوانان در شرایط اساس زمانی خود شان چگونه باید جستجو کرد و گمهای پیروز شدن در نبرد سنگین لفظی یا خشونت بار تر از آن که میان نوجوانان و خانواده بوقوع میپیوندد سراغ نمایند.

 این همه نجوا ها و سوالات زیادیست که در ذهن اکثریت از خانواده هایکه فرزندان سن بلوغ دارند خطور میکند. در گفتار پایین تا حدی به این نیازمند یها جوابده است و در ضمن یک مرور کوتاه همگانی  برمحور این بحث است ، با وصف آنکه پاسخ به این پدیده نهایت دشوار و سنگین است و ساده و سهل نیست.  در این نبشار سعی نموده ام که داشته های خود را با نظریات یک عده از دانشمندان سیهم سازم و تقدیم نمایم به خانواده ها .

 

 

خانواده و نوجوان

رابطه افقی والدین با نوجوان

انواع روشهای تربیتی کودکان

راهکارهای عملی در ارتباط والدین با نوجوان

رابطه والدين و نوجوانان در دنياي امروز

احترام به پدر و مادر

همسالان

فناوری و روابط والدین و فرزندان نوجوان

 

مشكل مناسبات و روابط نوجوانان با والدين

 

خانواده و نوجوان

خانواده به عنوان یک کانون مهم از اهمیت ویژه‌ی در دوران مختلف رشدی و به ویژه در دوران نوجوانی برخوردار است. نوع روابط موجود در خانواده ، شیوه‌های تربیتی والدین ، شرائط و امکانات مختلف اقتصادی ، فرهنگی و ... خانواده ، تمام ویژگیهای نوجوانی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. بطوری که نوجوانهای مختلف ویژگیهای این دوران را بر اساس تفاوتهایی که از لحاظ خانوادگی با یکدیگر با شدت های متفاوتی دارا هستند. شیوه سازگاری آنها ، با تغییرات حاصل از بلوغ در آنها متفاوت است و طول زمان نوجوانی و ورود به مرحله بزرگسالی در خانواده‌های مختلف متفاوت است .
در خانواده‌هایی که شرائط مناسبی برای این دوران بحرانی مهیا می‌کنند، فرزندان با ایمنی بیشتری این دوران را می‌گذرانند. مشکلات نوجوانی کمتری را شاهد هستند و ذوتر از بقیه به پختگی و کمال فکری ، عاطفی و اجتماعی میرسند. در حالی که در خانواده‌های نابسامان ، خانواده‌های زیاد سخت‌گیر و یا برعکس آسان گیر دشواریهای دوران بلوغ بیشتر بوده و اغلب رسیدن به یک هویت کامل فکری ، عاطفی و اجتماعی با تاخیر همراه است.

 

 

 

 

رابطه افقی والدین با نوجوان

یکی از تدابیری که در جهت بهبود ارتباط با نوجوانان به خانواده‌ها توصیه می‌شود، تغییر چارچوب روابط در این دوره است. خانواده‌ها با کودکان رابطه‌ای برقرار میکنند که در برگیرنده دستورات مشخصی از انضباط و رعایت موازین اخلاقی است. لازمه برقراری این نوع رابطه آن است که خانواده‌ها در موضع بالا و حاکمیت قرار گرفته و نوجوان در موقعیت کسی که دستورات مشخصی را دریافت می‌کند، واقع می‌شود و به عبارت دیگر رابطه خانه ونوجوان رابطه‌ای است عمودی، یعنی مشتمل بر ارتباطات دستوری و تحکمی که از بالا به پایین اعمال می‌شود.

 

انواع روشهای تربیتی کودکان

چارچوب فوق در دوران بلوغ به هم میریزد و رابطه موجود به رابطه مطلوب که رابطه‌ای افقی است، باید تغییر یابد. والدین به عوض اینکه از موضع بالا به پائین برخورد کنند، خود را در سطحی مساوی نوجوان خویش قرار می‌دهند و رابطه به جای آن که دستوری و تحمیلی باشد، رابطه‌ای است بر اساس همدلی ، تفاهم و درک وضعیت نوجوان که مطلوب ‌ترین نوع چارچوب ارتباطی محسوب می‌شود. به عبارتی نوجوان به جای اینکه والدین را در موضعی بالاتر از خود و دست نیافتنی احساس کند، آنها را در کنار خود می‌یابد.

 

راهکار های عملی در ارتباط والدین با نوجوان

1. ایجاد ارتباط مناسب :

برای ایجاد رابطه ‌ای مناسب بین والدین و کودک ایجاد فضای خانوادگی سالم کاملا ضروریست. پدر و مادر در ابتدا خود باید سلامت عاطفی ، شخصیتی و رفتاری داشته و از ارتباط مناسب منطقی با یکدیگر برخوردار باشند، شیوه‌های تربیتی مناسبی انتخاب کرده و برخوردها و رفتارهای خود را بر اساس یک شیوه تربیتی مشترک طرح ریزی کنند.  وجود اختلاف بین والدین  تعارض در شیوه تربیتی و فضای نامناسبی برای ایجاد ارتباط مفید بین والدین و نوجوان فراهم می‌سازد. ایجاد ارتباط مفید در بستری از آرامش و آسایش خانوادگی ، توانایی اعضا خانواده در حل مسائل به شیوه منطقی میسر خواهد بود.

2. عدم ایجاد محدودیت و سخت گیری شدید و همچنین خودداری از سهل گیری و آزاد گذاری   :

در هر دو حالت ذکر شده ارتباط والدین و نوجوان از قاطعیت و استواری برخوردار نخواهد بود. در شیوه اول نوجوان به دنبال راه گریز از زیر سلطه والدین خواهد بود که در این صورت مجالی برای برقراری ارتباط وجود نخواهد داشت، چرا که فاصله‌ها به قدری به علت سخت گیری و محدودیت زیاد شده که دیگر مجالی برای پیوند نخواهد بود. در حالت دوم نیز والدین از اقتدار کافی برای نوجوان برخوردار نخواهند بود و در واقع احساس نیاز به برقراری ارتباط از طرف

3.  

نوجوان احساس نخواهد شد. در حالی که چنین نیازی به صورت یک عامل درونی همچنان پا برجاست و خلاهای حاصل از آن دیر یا زود آشکار خواهد شد.

4. عدم اعمال اجبار در پذیرش تفکرات والدین :

زمانی که والدین سعی می‌کنند فرزندان نوجوان خود را با  معیارهای شخصی خود که در اغلب موارد برگرفته از شرائط تربیتی شخص خودشان و خواسته‌ها و تمایلات دوران نوجوانی ‌شان است، موافق کنند، با حالت عناد و سرکشی نوجوان مواجه خواهند شد. همچنین مواردی تفاهم و همدلی بین والدین و نوجوان را مخدوش خواهد ساخت و نوجوان فاصله عمیقی را بین خواسته‌های خود و والدین احساس خواهد کرد.

5. ناتوانی والدین در کنترل هیجانات خود :

اعمال شیوه‌های تربیتی گاه مستلزم قاطعیت و تحکیم است. در صورتی که این شیوه‌ها در شرائطی مناسب اعمال شوند، نتایج مفیدی را به بار خواهند آورد. اما در صورتی که هدف از اعمال آنها تخلیه هیجانات خود والدین باشد، آثار مخربی در روابط نوجوان با والدین خواهند داشت. هدف از اعمال شیوه‌های احیانا تنبیهی نباید تخلیه هیجان پرخاشگری والدین باشد.

6. توجه به ارزشها ، استعدادها و تواناییهای نوجوان :   

توجه به ویژگیهای مثبت و مفید نوجوان و ارزش و بها دادن به آنها بسیاری از نیازهای روحی نوجوان را ارضا می‌کند و در احساس تشخص و هویت کامل می‌آفریند. افراد و به ویژه نوجوانان بسیار تحت تاثیر توجه مثبت اطرافیان و به ویژه والدین خود قرار می‌گیرند.

7. خودداری از نظارتهای بازپرس گونه :  

به جای چنین روشهایی که اغلب سبب سلب اعتماد نوجوان نسبت به والدین می‌شود، با نظارت از راه دور و به صورت غیر مستقیم می‌توان جهت گیری رفتارهای نوجوان را در نظر داشت و در صورت بروز مشکل او را راهنمایی کرد. در غیر این صورت نظارتهای شدید و کنترلهای مستمر نتایج سودمندی نخواهد داشت.

8. خودداری از انتقادهای ویرانگر و مخرب.

9. خودداری از غرور و خودخواهی والدین و تاکید زیاد بر مساله سن.

10.                     ایجاد فرصتهای مناسب برای درددل نوجوانان.

. 10آشنائی با روابط دوستانه نوجوان به صورت برقراری ارتباطات خانوادگی

 

 

رابطه والدين و نوجوانان در دنياي امروز

 

رابطه ميان والدين و نوجوانان در دنياي مدرن امروزي نسبت به گذشته پيچيده‌ تر شده است، و عجيب نيست كه برخي والدين، قادر به ايجاد ارتباط با فرزند نوجوان خود نيستند. بعضي نوجوانان در دوره خاصي، نميتوانند با هيچ يك از افراد خانواده، حتي خواهر و برادرشان، رابطه برقرار كنند (البته، اكثر مواقع خواهر و برادرها با مشكلات شخصي يكديگر، همدلي و همراهي مي‌كنند). اينكه والدين و نوجوانان نمي‌توانند ارتباط موفق و موثري برقرار كنند از اين جهت است كه در هنگام نوجواني، تغييرات پيچيده‌اي در نوجوانان ايجاد مي‌شود كه حتي خودشان هم از آن غافلند. البته استثنائاتي هم وجود دارد و برخي والدين روابط بسيار خوبي با فرزندان نوجوان خود دارند.

اكثر والدين ميپندارند حرف‌ها و نظراتشان هميشه درست است يا تجربيات و مشكلات گذشته آنها شبيه به فرزندانشان است، كه البته نه تنها كمكي به آنها نمي‌كند بلكه در بيشتر مواقع، به درگيري و جدال بين والدين و فرزندان منجر مي‌شود.

والدين فكر مي‌كنند چون فرزندانشان را به دنيا آورده‌اند، پس مسئول «شخصيت» آنها هستند. مثلاً موفقيت و يا پوشش مناسب فرزندان، به توانايي آنان در فهماندن حكمت‌ها و تدابيرشان به فرزندان، بستگي دارد.

 

بخش‌اندكي از آنچه كه والدين و نوجوانان در مورد يكديگر بيان مي‌كنند، شامل اظهارات زير است:

 

بزرگترها فكر مي‌كنند داناي كل هستند.

 نوجوانان فكر میکنند همه چيز را مي‌دانند! حتي نمي‌خواهند توصيه‌هاي بزرگترهايشان را بشنوند.

 اين طور كه پيداست، پدر و مادرم نميتوانند به من اعتماد كنند.

 چرا فرزندم اينقدر پنهان كار شده!؟

بايد بدانيم كه دوران بلوغ و نوجواني، دوره پرتنشي است. زماني كه شخص به دوران نوجواني ميرسد، از دوران امن و آرام كودكي به دنياي پرهياهو و نا امن آدم بزرگها قدم ميگذارد، امنيت و آرامش يك نوجوان با درك نسبي والدين ميسر است. اساساً، اينطور خلاصه مي‌شود كه، والدين از اينكه فرزندان نوجوانشان اشتباه كنند هراس دارند، زيرا ناخواسته و ندانسته، اشتباهات آنان را، به عنوان شكست خودشان تلقي مي‌كنند و نوجوانان نيز دلشان ميخواهد كه بتوانند براي زندگي، خودشان تصميم بگيرند و از اينكه والدينشان اسرار به القاي نصيحت‌هايشان دارند، خسته ‌اند.

مطمئناً هيچ كس كامل متولد نشده است. هر كسي در موقعيتي از زندگي اشتباه مي‌كند، والدين و فرزندان، هم همينطور‌اند. همه ما انسان هستيم و جايز بر خطا، البته، قابل درك است كه همه پدرها و مادرها خواهان بهترين‌ها براي فرزندانشان هستند، حتي اگر مخالف خواست و نظر آنها باشد. از اين گذشته، اشتباهي كه نوجوانان ممكن است تجربه كنند، ميتواند تاثير بسيار نامطلوبي برآينده آنها بگذارد.

 والدين بايد بدانند كه، نوجوانان در سن بلوغ، دستخوش برخي تغييرات اساسي فكري و جسمي ميشوند، و بايد خود را با اين تغييرات وفق دهند. براي بيشتر نوجوانان اين تغييرات به صورت سردرگمي و آشفتگي است، و والدين بايد آنها را در طول اين تغييرات راهنمايي كنند. نه اينكه آنها را مجبور به پذيرفتن گفته‌ هايشان كنند كه نتيجه ‌اي جز عصبانيت و دلزدگي ندارد. چرا كه نوجوانان برخلاف آنچه كه به آنها گفته ميشود، براي كنترل زندگيشان دست به تلافي ميزنند و نيز ممكن است احترام نسبت به والد ينشان را اهمیت ندهند كه سختي شرايط را تشديد خواهد كرد و منجر به شرايطي شبيه به ذيل خواهد شد:

 پسر نوجوانم به حـــرف‌هاي مـن توجهي ندارد و ظاهراً هيچ احترامي براي من قائل نيست. نمي‌فهمم چه اشتباهي مرتكب شده ام.

 

احترام به پدر و مادر

قائل نبودن احترام، مساله مهمي است و نشان از شكاف عميق بين روابط والدين و فرزندان ميدهد، كه رفع آن نيز به سادگي امكان‌ پذير نخواهد بود. وقتي والدين اعتماد نوجوانشان را از دست میدهند، ديگر به عنوان انساني اصيل و مورد اعتماد، صاحب صلاحيت نخواهند بود. علاوه بر مشاجرات هميشگي و ناتواني والدين در راهنمايي نوجوانان در سال‌هاي بلوغ، به شيوه‌هاي ديگري نيز والدين اعتماد و احترام نوجوانانشان را از دست ميدهند.

اين شيوه‌ها شامل رفتارهاي رياكارانه و دورويي والدين، مراقبت ناكافي از فرزندان، نپذيرفتن مسئوليت از سوي والدين، دروغ‌هاي دائمي، داد و ستدهاي كاري مشكوك و قائل نشدن احترام و اعتماد كافي براي فرزندانشان است.

اعتماد و احترام دوطرفه است. اگر والدين به فرزندانشان احترام نگذارند و به آنها اعتماد نكنند، فرزندانشان هم به آنها اعتماد نكرده و احترامي براي آنها قائل نخواهند بود.

هر تصميم مهمي كه به غلط گرفته شود، ممكن است منتج به گرفتاري نوجوان به تنگناهايي حاد و وحشتناك شود. والدين تنها در صورتي ميتوانند آنها را در مقابل تصميمات مخرب نفي كنند كه اعتماد و احترام متقابل بين آنها حاكم باشد.

 ارتباط دوطرفه، كه هر طرف بديگري توجه داشته و سعي كنند يكديگر را بفهمند، به ايجاد اعتماد و احترام كمك ميكند، بنابراين والدين نه تنها تاثير مهمي بر زندگي آنها ندارند، بلكه بدعتي حياتي در اين دنيا باقي ميگذارند. با وجود احترام و اعتماد حاكم، ممكن است تشويق و تاثير همسالان و دوستان، نوجوانان را متوجه انجام سرگرميها و فعاليت‌هايي كند. بطور كلي يك نوجوان ممكن است به واسطه دوستاني ساده ‌انديش و ساده‌ لوح، تحريك به انجام فعاليت‌هايي شود كه بر تصورش از خود، تحصيلات و سلامتي‌ اش تاثير گذاشته و سبب مشكلاتي در آينده او شود.

 

همسالان

براي مقابله والدين در مقابل تاثير همسالان، چندين جنبه روشن قابل توجه وجود دارد. اول اينكه، با وجود همه آنچه كه گفته شد، والدين مهمترين تاثير را بر زندگي نوجوانان ميگذارند. ديگر اينكه اگرچه هنگام اختلاف ممكن است اين‌گونه به نظر برسد، ولي همه روابط والدين و فرزندان، از طريق تاثير همسالان سست نميشود. والدين بايد سعي كنند براي نوجوانانشان توضيح دهند كه چگونه تاثير همسالان بر زندگي آينده آنها تاثير منفي مي‌گذارد. البته همه همسالان تاثير نامطلوب ندارند. در حقيقت تاثير مثبت همسالان ميتواند در زمينه هدايت آنها به سمت رشد و پيشرفت مثبت كمك بسياري كند. والدين بايد به نوجوانان بياموزند كه تسليم تاثيرات منفي نشوند و در همه حال سعي كنند تصميمات هوشيارانه ‌اي اتخاذ كنند. در پايان بهترين‌ اندرز براي والدين اين است كه:

ما دائماً فراموش ميكنيـم كه فــرزندان بيش از نصايح، از مثال‌هاي عيني پيروي مي‌كنند.

بنابراين آغاز و بهترين راه تربيت و پرورش نوجوانان، از طريق پايبندي به اختلافات صحيح، عمل كردن خود والدين به عنوان نمونه‌هايي شايسته و حامي هميشگي نوجوانان بودن است. اين نكات هرچند ممكن است ساده به نظر برسند، ولي در ايجاد روابط خوب با نوجوانان كمك كرده و براي هميشه ماندگار خواهند بود و شرايط را براي توقعات معقولي كه از فرزندان داريم هموار مي‌كنند.

 

 

 

فناوری و روابط والدین و فرزندان نوجوان


در دنیای امروز از بین رفتن لذت دورهمنشینی خانواده‌ها در وعده‌های غذایی همگان را نگران می‌سازد، اما والدین "پیشرفته" قادرند که روابط بسیار خوبی با نوجوانان خود برقرار کرده و به آنان آزادی‌های لازم را بدهند.
 روانشناس انگلیسی، در تحقیقی اعلام کرد در زمان‌های گذشته والدین بیشتر از امروزه مستبد بودند و کودکان نیز با آن شیوه تربیت می‌شدند. مشورت، مذاکره و احترام متقابلی که در حال حاضر مابین نوجوانان و خانواده‌ها جاری است، شاید مادرها و پدرهای 50 سال پیش را دچار هراس کند.
نشستن اعضای خانواده در پشت یک میز برای صرف غذا پایه و اساس یک زندگی خانوادگی بود. در حال حاضر این ویژگی مختص گذشته قلمداد می‌شود، اما به عقیده این روانشناس دنیا به آخر نرسیده است.
وی می‌گوید: "اکنون ما خانواده "پیشرفته" داریم به این معنا که ارتباط بین اعضای یک خانواده به وسیله نامه الکترونیکی، اینترنت، و تلفن همراه و البته برخورد رو در رو، برقرار میشود.
به اعتقاد این روانشناس، این موضوع از اثرات جانبی مفیدی است که در این عصر اتفاق می‌افتد.
والدین در حال حاضر قادرند به سادگی هرچه بیشتر با کودکان خود ارتباط برقرار کنند و کودکان نیز مطمئن‌تر و سخنورتر هستند.

 

 

مشكل منا سبات و روابط نوجوانان با والدين

 

پدر و مادر اولين كساني هستند كه زير بناي شخصيت سالم يك نوجوان را ميگذارند، معمولاً والدين، نوجوان خود را بصورت كودكي مينگرند مثل اينكه گذشت زمان تغييري در وي نداده است. عدم درك نوجوانان باعث كشمكش بين آنان و والدين مي شود. نوجوانان بخود حق ميدهند كه در مسائل مربوط به خانه اظهار نظر كنند و افكار و عقايد و اعمال اعضاء خانواده را مورد سوال قرار دهند.
نوجوانان كودكان سربراه قبلي نيستند و در مقابل دستورات والدين مقاومت ميكنند. از جمله خصوصيات دوره نوجواني مخالفت است نوجوان با افراد ذي نفوذي كه در اطراف هستند به مخالفت بر ميخيزد. والدين نيز در دايره مخالفت وي قرار دارند اين مخالفت بخاطر تشخص طلبي يا كسب استقلال يا جداسازي خود از ديگران است. مخالفت در پسران شديد تر از دختران است اين امر شايد بدليل جرات و قدرتي است كه پسران در طول رشد خود كسب ميكنند. اكثريت آنان رفتار والدين را قبول ندارند و حتي مايل نيستند كه همان رفتار را به فرزندان خو منتقل نمايند . در اين وضعيت ناهمگون كه والدين، نوجوانان را ناسازگار ميپندارند و نوجوانان هم رفتار والدين خود را قبول ندارند امكان وقوع بسياري از حوادث ناگوار براي نوجوان ميرود.
نوجوان بر اساس تغييرات بلوغ و بحراني هويت رفتار ناسازگارانه اي دارند والدين افرادي هستند كه با ارتباط صحيح با وي ميتوانند به او كمك كنند تا از اين سن پر آشوب بگذرد. نوجوان به تفاهم نياز دارد و بايد به او كمك شود تا به استقلال همه جانبه برسد. خصوصيات و نحوه ارتباط رفتار والدين به تكامل شخصيت نوجوان كمك مي كنند و يا جلوي رشد طبيعي او را مي گيرد.
خانواده ها معمولا از نظر نوع برخورد به چهار دسته تقسيم مي شوند :
اول :       پدر تند خو و مستبد، مادر مهربان و آرام
دوم:        پدر مهربان و آرام، مادر تندخو و مستبد
سوم:       پدر تند خو و مستبد ، مادر تند خو و مستبد
چهارم:    پدر مهربان و آرام، مادر مهربان و آرام
در خانواده نوع اول، پسر ممكن است خود را با پدر انطباق دهد و ارزش تحكم آميز وي تقليد كند و پدر را الگو قرار دهد و هر گونه خشونت را سر كوب و خواهر و برادركوچكتر از خود را مورد لت و کوب قرار دهد. و بعداً در برابر مردم از روش پرخاشگرانه اي كه از پدرش آموخته است استفاده كند يا ممكن است پسر رفتار مادرش را سر مشق خود قرار دهد و رفتار و خصوصيات زنانگي در وي تقويت شود در اين صورت از داشتن رفتار مردانه محروم ميماند و در زندگي اجتماعي و زناشويي با مشكلات جدي مواجه مي گردد. دختر نيز ممكن است خود را با مادر منطبق كند و از نظر رفتاري مادري مشكلي نداشته باشد ؛ ولي تصوير نادرستي از مردان پيدا ميكند و همه مردان را مانند پدر خود مي انگارد و در زندگي بعدي و در برخورد با مردان مشكلاتي خواهد داشت .
در خانواده هاي نوع دوم، دختر نمي تواند به آساني خودش را با مادرش منطبق كند و در ايفاء نقش واقعي خود بعنوان يك دختر دچار مشکل ميشود. انطباق با مادر و پيروي از رفتار وي موجب ميشود كه در مناسبات خود با ديگران مستبد باشد نتواند در روابط اجتماعي موفق گردد. پسر به سادگي در اين خانواده با پدر انطباق مييابد و رفتار او را الگو قرار ميدهد ولي در اثر نداشتن يك الگوي مناسب در رفتار مادري با مشكلاتي در آينده مواجه ميگردد و نميتواند در برابر خس مخالفت رفتار مناسبي داشته باشد. پسران چنين خانواده اي نسبت به زنان بدبين بوده و همواره آنان را مورد سرزنش قرار مي دهند.
در خانواده سوم، نه پسران و نه دختران الگوي مناسبي براي رفتار خود ندارند. نوجوانان از طرف پدر و مادر مورد بي مهري قرار ميگيرند و نميتواند رفتار مناسبي را فرا گيرند. اين خانواده ها زير بناي مشكلات نوجوانان را مي گذارند و چه بسا باعث انحرافات آنان مي شوند.
خانواده ايده ال، خانواده نوع چهارم است، در چنين خانواده اي روابط صميمي و توام با احترام و تفاهم، در اينجا بايد متذكر شد كه ضرورتاً تمام خانواده هاي تحصيل كرده از نوع چهارم نيستند و در تمام سطح اجتماعي و در همه اقشار و طبقات تفاوت در شرايط خانوا دگي ديده ميشود و به مشكلات خانوادگي و مشکل رفتاري نوجوانان ميانجامد شايد بتوان خانواده نوع چهارم را خانواده خويشتن ساز لقب داد ديگر خانواده ها به نوعي سلطه جو هستند كه يكي از والدين يا هر دو آنها ميخواهند با اقتدار به سلطه حکومت كنند. در اين خانواده ها مجالي براي ارتباط صحيح ايجاد نميشود و تفاهمي در برخورد با مسائل وجود ندارد. خانواده هايي را ميتوان خويشتن ساز دانست كه رفتار طغيانگرانه در نوجوانان را يكي از بخشهاي مهم رشد آنان بحساب آورند، اين طغيان به معناي تهديد نيست، بلكه نشانه از از تشخيص طلبي و استقلال طلبي است. آنان ميدانند كه نوجوان در صدد است كه راه مستقلي را براي خودش انتخاب كند در نتيجه عاقلانه نيست كه الگوي بزرگسالي خود را بر او تحميل كنند. بلكه بايد با تناسب رشد وي او را آزاد بگذارند.  والدين خويشتن ساز به نوجوان خود كمك مي كنند تا خلاق باشد ، به روابط شخص خود اهميت دهد و آگاه از خويشتن باشد و براي اين اساس عمل كند، والدين بايد بدانند كه با اجبار و تحميل كردن كاري از پيش نميرود هر چند ممكن است ظاهراً نوجوان تسليم آنها شود؛ ولي در واقع روش ديگري را براي مخالفت بر ميگزيند و والدين را در مخمصه و مشكل جديدي قرار ميدهد.

 

 چهار سيما از بافت خانواده ها به چشم مي خورد.
احساسات و عقايدي كه فرد در مورد خود دارد يعني ارزش شخصي.
روشهائي كه افراد براي الاء نظريات خود بديگران مييابند يعني ارتباط.
قواعدي كه براي بيان احساسات و اعمال خود بكار ميبرند يعني نظام خانوادگي.
روشي كه با ديگران برخورد ميكنند يعني پيوند با اجتماع.


 در مشاوره با هزاران خانواده به اين نتيجه ميرسد كه براي التيام ناراحتيهاي خانوادگي بايد راهي براي عوض كردن اين چهار سيما يافت.
مشاهدات نشان داد كه درتمام خانواده هاي آشفته :
الف   ارزش شخصيت افراد پايين است
ب     ارتباط غير مستقيم، مبهم و نادرست است.
ج      قاعده ها خشك و ناسازگار و غير انساني است.
د       پيوند با اجتماع براساس ترس و آرام كردن خشم و سرزنش ديگران است.


در مقابل خانواده هاي آشفته، خانواده هاي سرزنده و بالنده قرار داشتند، در اين خانواده ها الگوي رفتاري ديگري ديده شد يعني :
الف:   سطح ارزش شخصي افراد بالا بود.
ب:   ارتباط مستقيم، واضح ، صريح و صادقانه بود .

ج:  قاعده ها قابل انعطاف، انساني، متناسب و دستخوش تغيير بود
د:   پيوند با مردم باز و اميد بخش بود.
در خانواده هاي آشفته و ضع بدن و چهره نمايانگر وضع ناخوشايند آنان است، چهرهها عبوس و غمگين بوده و مانند صورتك بي احساس است چشمها فرو رفته و نگاهها از مردم ميگذرند نشان دوستي در بيشتر اوقات شوخيها گزنده و طعن آميز است ، و بزرگترها آنقدر سر گرم حکم هستند.  در مقابل خانواده هاي سرزنده و پايند، در روابطشان هماهنگي وجود دارد. گشاده رو و شادند. در اين خانواده، افراد آزادانه با هم درد دل ميكنند اگر پدر بدخلقي كند پسر ميتواند صادقانه بگويد پدر چه شده امشب اينقدر بد خلق شده اي او نميترسد كه پدرش به او بگويد بتو ارتباطي ندارد. خانواده بالنده برنامه ريزي ميكند و بدون ترس همه مسائل را حل مي كند وقتي ظرفی از دست فرزند افتاد و شكست بجاي اينكه سرزنش كند، تهديد كند و تبعيد كند، از يك روش غيرمستقيم استفاده ميكند و مي گويد ببينم گیلاس دستت را نبريده است، ميدانم درست نتوانستي بد ستت نگهداری، برو جارو بياور تا تكه هاي شيشه ها را جمع كنيم، بدين وسيله فرصت آموختن را به فرزند خود مي دهد و او را تشويق بكار درست مي نمايد.

 


در خانواده هاي عادي ارتباط نادرست از عوامل عمده مشكلات نوجوانان است درجوامع بصورتي تغیر آمده است كه حضور پدر در خانه به حداقل رسيده است و تفاهم لازم بين والدين و فرزندان وجود ندارد. غالباً نوجوانان بحساب نمي آيند و در گير مسائل خانواده نميشوند. انتظارات والدين بيش از اندازه است و در بسياري از موارد كمبود هاي خود را ميخواهند بوسيله نوجوانان خود جبران نمايند، مشكلي كه در مشاورهاي فاميلي بچشم ميخورد نوعي طلاق رواني در بين خانواده هاست يعني با اينكه خانواده از نظر عرفي و قانوني از همسران تشكيل شده و با هم زندگي ميكنند ولي از نظر رواني از يكديگر جدا هستند روابط آنان سرد و خشك و همراه با سرزنش و تهديد و گاه اهانت است. در چنين خانواده اي نوجوان احساس ميكند كه به خانواده خود تعلق ندارد و آنها را انسان خوبي براي تبعيت نميداند و به رفتاري متعارض و ناسازگارانه كشانده ميشود.  وضعيت نوجوانان در خانواده هايي كه يكي از اعضاء را به دليل طلاق يا فوت از دست داده است به مراتب مشكلتر است. در اين خانواده ها اگر بصورت موجود خود باقي بماند. پسران گاهي جاي پدر را ميگيرند و تسلط خود را بر همه حفظ ميكنند و مجال رشد آزاد عاطفي و اجتماعي را بديگران نميدهند اين دسته پيش از موقع، مسئوليت ها را پذيرا ميشوند و از نظر رشد عواطف كه لازمه زندگي بعدي آنها است مواجه به مشكلاتي ميشوند آنان با همه كس ميخواهند مانند برادران و خواهران كوچك خود رفتار كنند و عملاً اين الگو رفتاري باعث عدم ارتباط درست آنان با ديگران ميشود گاهي پسران احساس شكست ميكنند و در نتيجه به انزوا و كناره گيري آنان ميانجامد و دست به هيچ كاري نميزنند در اين صورت، سرزنش مادر و اقوام شروع ميشود و نه تنها مشكل را حل نميكنند بلكه به مخالفت بيشتر نوجوان ميانجامد و روابط خانواده را پيچيده تر و مشكل تر ميسازد.

اگر اعضای خانواده از يك تربيت درست برخوردار باشند و همانطور كه قبلاً گفتيم خانواده اي با اندوه باشد و تفاهم وجود داشته باشد فرزندان اگر چه در خانواده نامادري يا ناپدري زندگي ميكنند؛ ولي ميتوانند رابطه خوبي داشته باشند و رشد نمايند و مشكلي نداشته باشند. در وضع روحي كه نوجوان تازه وارد دارد و در شرايطي كه در آن زندگي ميكند و روابطي كه در خانواده حكمفرماست امكان انحراف و انحطاط و كشانده شدن نوجوان به دسته هاي منحرف زياد است وقتي نوجوان هيچگونه تكيه گاهي براي خود نداشته باشد و نتواند رابطه صحيحي بر قرار سازد و روش درست زندگي را فرا گيرد احتمال سقوط او در انواع رفتارهاي نابهنجار ميرود. براي مقابله با مشكل روابط خانوادگي مي بايد به تصحيح ارتباطات و مناسبات خانوادگي پرداخت مشاوره خانوادگي ميتواند هم مشكلات را مشخص كند و هم به راه حلي عملي بيانجامد. در مشاوره خانوادگي والدين از مراحل رشد و خصوصيات آن اطلاع مييابند. ضمناً شيوه هاي درست و غلط ارتباطات در درون خانواده را تشخيص ميدهند و به تصحيح روابط خانوادگي ميپردازند از جمله مشكلات در روابط خانوادگي يكطرفه بودن ارتباطات و تحكم و تسلط يكي از اعضاء خانواده است.  بايد نوجوان را آزاد گذارد تا بصورت منطقي با مسائل مواجه گردد اينكار مستلزم برخورد منطقي و درست والدين با آنهاست.  بدون وجود يك رابطه منطقي و درست در رفتار والدين و نوجوانان، زندگي براي دو طرف تحمل ناپذير و سخت خواهد شد.
گاهي توضيح و بيان الگوي ارتباطي بدن ميتواند نحوه ارتباطات را روشن ساخته و به تصحيح آن كمك كند. بدن معتقد است كه هر فردي داراي شخصيتي سه بعدي است:

اول بعد كودك با تمام خواسته هاي اوليه.

 دوم بعد والدين تمام الگوهاي تحكم و امر و نهي هاي فرا گرفته شده.

 سوم بالغ يا الگوي درست بر خورد با واقعيت ها در خانواده. هر فردي با اين سه الگو رفتار ميكند و طبعاً روابط به صورت پيجيده اي شکل ميآبد. معمولاً در الگوي ارتباطي كه پدر بر فرزند تحكم ميكند نوجوان راهي جز قبول و پذيرش ندارد. او از هر نظر وابسته به خانواده است.  نوجوان از خود حالت كودكانه اي را كه گاهي بصورت قهر تجلي ميكند بروز ميدهد. نوجوان از هر طرف با فشار والدين مواجه ميگردد و مهربانه براي روزنه اميدي انتظار مي كشد. بسياري از پدر و مادرها ميترسند كه به فرزندان بالغ خود اعتماد كنند. اعتماد به نوجوانان تنها راه سازنده اي است كه پدر و مادر ميتوانند براي مقابله با انواع مشكلات نوجوان خود از آن استفاده كنند به نوجوان بايد كمك كرد تا بلوغ خود را بشناسد و با كودك درون خودآشنا شود و الگوي ارتباطي مناسب را دنبال كند. تفاهم و درك مسائل نوجوان و ارتباط صادقانه و بازخواهد كرد تا سنجيده و درست با مشكلات روز مره مواجه گردد و در حل آنها اقدام وبه او کمک نماید.

 

 

 

انجام    


January 13th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي